در کشورمان شاهی بود برای سرگرمی خود بازی ساخت،
که دو نفر بر روی سنگ ترازو روند وهر کس وزنش کمتر بود
کشته شود، از بخت بدم من یارم روبه روی هم افتادیم،
من برای اینکه یارم زنده بماند 10 روز غذا نخوردم،
روز مسابقه من خودم را سبک گرفتم غافل از اینکه
یارم به پاهای خود وزنه ای وسل کرده بود......
برچسبها:
شبي از پشت يك تنهايي نمناك و باراني
تو را با لهجه گلهاي نيلوفر صدا كردم
تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم .
پس از يك جستجويي نقره اي در كوچه هاي آبي احساس
تو را از بين گلهايي كه در تنهاييم روييد
با حسرت جدا كردم
و تو در پاسخ آبي ترين موج تمناي دلم گفتي :
(( دلم حيران و سرگردان چشماني است رويايي
و من تنها براي ديدن زيبايي آن چشم
تو را در دشتي از تنهايي و حسرت رها كردم . ))
همين بود آخرين حرفت!!!
و من بعد از عبور تلخ و غمگينت
حريم چشمهايم را به روي اشكي از جنس غروب ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم .
نميدانم چرا رفتي؟!!!
نميدانم چرا ؟ ... شايد خطا كردم !!!
و تو بي آنكه فكر غربت چشمان من باشي
نميدانم كجا تا كي براي چه؟
ولي رفتي ...
و بعد از رفتنت باران چه معصومانه ميباريد .
و بعد از رفتنت يك قلب دريايي ترك برداشت .
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمي خاكستري گم شد .
و گنجشكي كه هر روز از كنار پنجره با مهرباني دانه بر ميداشت
تمام بالهايش غرق در اندوه غربت شد .
و بعد از رفتن تو آسمان چشمهايم خيس باران بود.
و بعد از رفتنت انگار
كسي حس كرد من بي تو تمام هستيم از دست خواهد رفت .
كسي حس كرد من بي تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد .
و بعد از رفتنت دريا چه بغضي كرد !
كسي فهميد تو نام مرا از ياد خواهي برد .
و من با آنكه ميدانم
تو هرگز ياد من را با عبور خود نخواهي برد
هنوز آشفته چشمان زيباي تو ام برگرد ...
ببين كه سرنوشت انتظار من چه خواهد شد ؟
و بعد از اين همه طوفان و وهم و پرسش و ترديد
كسي از پشت قاب پنجره آرام و زيبا گفت :
(( تو هم در پاسخ اين بي وفايي ها
بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا كردم ... ))
و من در حالتي مابين اشك و حسرت و ترديد
كنار انتظاري كه بدون پاسخ و سرد است
و من در اوج پاييزي ترين ويراني يك دل
ميان غصه اي از جنس بغض كوچك يك ابر
نميدانم چرا ؟
شايد ...
به رسم عادت پروانگي مان باز
براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم ...
غيرت پروانه بايد داشت در تضمين عشق
برچسبها:
یک روز سوراخی کوچکی در یک پیله ظاهر شد.
شخصی نشست و چند ساعت به جدال پروانه برای خارج شدن از سوراخ ایجاد شده در پیله نگاه کرد.
سپس فعالیت پروانه متوقف شد و به نظر رسید که تمام تلاش خود را انجام داده و دیگر نمیتواند ادامه بدهد.
آن شخص تصمیم گرفت به پروانه کمک نماید و با قیچی پیله را باز کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد اما بدنش ضعیف و بالهایش چروک بود.
آن شخص بازهم به تماشای پروانه ادامه داد چون انتظار داشت بالهای پروانه باز، گسترده و محکم شوند و از بدن پروانه محافظت کنند.
هیچ اتفاقی نیفتاد!
در واقع پروانه بقیه عمرش به خزیدن مشغول بود و هرگز نتوانست پرواز کند. چیزی که آن شخص با همه مهربانیش نمیدانست که محدودیت پیله و تلاش لازم برای خروج از سوراخ آن، باعث آن میشد تا مایعی از بدن پروانه ترشح نماید که بعد از خروج، به بالهایش قدرت پرواز کردن را بدهد.
گاهی اوقات تلاش تنها چیزیست که در زندگی نیاز داریم.
اگر ممکن می بود که بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج میشدیم، به اندازه کافی قوی نبودیم و نمیتوانستیم پرواز کنیم.
من قدرت خواستم و خدا مشکلاتی را سر راهم قرار داد تا قوی شوم.
من دانایی خواستم و خدا مسائلی داد تا حل نمایم. من سعادت و ترقی خواستم و خدا قدرت تفکر و ماهیچه داد تا کار کنم.
من جرات خواستم و خدا موانعی سر راهم گذاشت تا بر آنها غلبه کنم.
من عشق خواستم و خدا اشخاصی را به من نشان داد که نیازمند کمک بودند. من محبت خواستم و خدا به من فرصتهای برای محبت داد.
«من به هرچه خواستم نرسیدم، ولی به هرچه نیاز داشتم دست یافتم»
برچسبها:
!!!!! آهای عاشقای واقعی !!!!!
می دونستید که یه مسابقه عاشقی در زمینه عشق درونی و واقعی
در افغاستان برگزار شده بود
جایزه اش هم این بود که در ختم مسابقه به عشقت میرسیدی .........
و اما جالب اینکه ........
!!!!!!! بعد از اینکه مسابقه تموم شد !!!!!!!
داورای مسابقه که همانا عقل . احساسات و قلب بودند اعلام کردند
در افغانستان اصلا عاشق واقعی وجود ندارد !!!!!!!!
ای وای بر حال عاشقهای افغان
برچسبها:
رفتی و من به پشت سرت آب می شوم
دلتنگ بوسه های تو بی خواب می شوم
من یکسره قدم به قدم شعله می کشم
اینجا به قدر فاصله بی تاب می شوم
منگم در انتظار تو هی زجر می کشم
حالا به عمق فاجعه پرتاب می شوم
بیمارم و زخم خورده ی توفان نفرتم
مانند اشک خنجر سهراب می شوم
شبها که حس و حال دلم تیره می شود
محتاج خواب دیدن مهتاب می شوم
بی شک اسیر وسوسه هایت شدم ولی
فهمیده ام بدون تو مرداب می شوم
برگرد پیش من غزل نیمه کاره ام
بی تو بدون قافیه ناباب می شوم
کاری به کار این دل تنگم نداشتی . . . !
حالا ببین بدون تو سیلاب می شوم
برچسبها:
الف: اشتیاق برای رسیدن به نهایت آرزوها
ب: بخشش برای تجلی روح و صیقل جسم
پ: پویایی برای پیوستن به خروش حیات
ت: تدبیر برای دیدن افق فرداها
ث: ثبات برای ایستادن در برابر باز دارنده ها
ج: جسارت برای ادامه زیستن
چ: چاره اندیشی برای یافتن راهی در گرداب اشتباه
ح: حق شناسی برای تزكیه نفس
خ: خودداری برای تمرین استقامت
د: دور اندیشی برای تحول تاریخ
ذ: ذكر گویی برای اخلاص عمل
ر: رضایت مندی برای احساس شعف
ز: زیركی برای مغتنم شمردن دم ها
ژ: ژرف بینی برای شكافتن عمق درد ها
س: سخاوت برای گشایش كار ها
ش: شایستگی برای لبریز شدن در اوج
ص: صداقت برای بقای دوستی
ض: ضمانت برای پایبندی به عهد
ط: طاقت برای تحمل شكست
ظ: ظرافت برای دیدن حقیقت پوشیده در صدف
ع: عطوفت برای غنچه نشكفته باورها
غ: غیرت برای بقای انسانیت
ف: فداكاری برای قلب های درد مند
ق: قدر شناسی برای گفتن ناگفته های دل
ك: كرامت برای نگاهی از سر عشق
گ: گذشت برای پالایش احساس
ل: لیاقت برای تحقق امید ها
م: محبت برای نگاه معصوم یك كودك
ن: نكته بینی برای دیدن نادیده ها
و: واقع گرایی برای دستیابی به كنه هستی
ه: هدفمندی برای تبلور خواسته ها
ی: یك رنگی برای گریز از تجربه دردهای مشترک
برچسبها:
برچسبها:
"چرا عشق بوجود آمد تا عاشق بشی و دلشکسته و سرخورده و رنجور بشی ؟"
به نظر من خدا عشق را به وجود نیاورد که انسان ها رنجور شوند
خدا عشق را به وجود آورد تا انسان ها یاد بگیرند فقط به خاطر خودشان زندگی نکنند
یاد بگیرند یار و همدم و مونس باشند
و محبت، آرامش، فداکاری و زندگی را در عشق بیابند
و دلیل اینکه عشق های امروزی باعث رنجش انسان ها شده این است که...
آنچه که انسان ها فکر می کنند عشق است در واقع عشق نیست.
عشق واقعی هیچ گاه انسان را نمی آزارد
بله در عشق های واقعی سختی نیست
در زندگی همیشه سختی هست
اما سختی در عشق های واقعی، با در کنار هم بودن آسان می شود
پس عشق سراسر آرامش است.
برچسبها:
برچسبها:
گاهی وقتها چقدر ساده عروسک می شویم
نه لبخند می زنیم نه شکایت می کنیم ، فقط احمقانه سکوت می کنیم
چه مغرورانه اشک ریختیم ، چه مغرورانه سکوت کردیم
چه مغرورانه التماس کردیم، چه مغرورانه از هم گریختیم...
غرور هدیه ی شیطان بود و عشق هدیه ی خداوند...
هدیه ی شیطان را به هم تقدیم کردیم و هدیه ی خداوند را پنهان کردیم!!!!
برچسبها:
دنیای عجیبی است
هیچکس نمیتونه بدون یارش در این دنیا طاقت بیاره
برچسبها:
***
***
تنهایی ام را با کسی قسمت نخواهم کرد
یک بار قسمت کردم ، چندین برابر شد . . .
برچسبها: