بهنام خداوند جان و خرد
زمین را منم تاج تارک نشین
ملرزان مرا تا نلرزد زمین
نظامی گنجوی شاعر پارسی گوی
کوروش بزرگ، بزرگمردی بیهمتا که از برجستهترین مردان همه روز گاران بوده و تا ایران، نامی در جهان دارد، به نام نامی او میبالد و هرگز فراموشش نخواهد کرد. این شهریار فرزانه کمک به مردمان را آرمان خویش ساخته و یاری ستمدیدگان از رفتارهای همیشگی او بود.
خوشرویی و بزرگواری نیز منشهایی بودند که این شاه بزرگ را از خود بزرگ بینی دور داشته و فروتن مینمود.
به همین روی ایرانیان او را "پدر"، یونانیان "دادگر" و یهودیان "مسیح" میخوانند. پس نگون بختی است اگر که اینکه مردم ایران بر هستی چنین بزرگمردی آگاه نبوده و آنانی نیز که نام بلندش را به گوش شنیدهاند، از او بسیار اندک بدانند. این بخت نگون از آن روست که امروزه جهان یاد این جاودانه مرد را گرامی داشته و جهانیان بر بودنش به خود می بالند. اما هزار افسوس، ما که هستیمان وامدار اوست با او بیگانهترینیم، افسوس.
برگرفته از بندهای 7 – 8 –9 گردونه خشتی کوروش بزرگ (نخستین منشور حقوق بشر جهان ):
من کوروش شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانا...
شاه سرزمینهای چهار گوشه جهان،
پسر "کبوجیه" شاه بزرگ شاه اَنشان، نوهی کوروش و نوادهی چپشپِش،
از تبار جاودانه شاهی،
شاهی که ایزدان گرامیاش داشتهاند...
بدان هنگام که در آرامش – و صلح – به شهر خداوند – بابل – گام نهادم، تخت شاهیام را در میان سرور و شادی مردمان استوار گردانیدم...
بدانگه که سپاهیان بسیارم، بدون کارزار و جنگ بدان شهر گام نهادند...
یوغی که برگردن مردمان نهاده شده بود،
من آن را برانداختم و تندگستیشان را از میان بردم،
از کارهای نیک من "ایزد بزرگ" شاد گشت، و خواست نیک خواهانهاش را آشکار نمود،
بر من کوروش شاهی که او را گرامی میدارد و نیز کبوجیه پسری از تن من، و نیز بر همهی سپاهیانم،
اکنون ما در برابر او، والاترین پایه خداییاش را میستاییم...
نظرات شما عزیزان:
بودن با کسی که دوستش نداری
و نبودن با کسی که دوستش داری
هر دو رنج است
پس اگر همچون خود نیافتی
مثل خدا تنها باش.
انسان باش تا جاودانه شوی
برچسبها: