اسمش را ميگذاريم : دوست مجازی اما آنسو يك آدم حقیقی نشسته است . . .
خصوصياتش را كه نميتواند مخفی كند . . .
وقتي دلتنگی هايش را مينويسد وقت ميگذارد برايم . . .
وقت ميگذارم برايش . . . نگرانش ميشوم . . . دلتنگش ميشوم . . .
وقتي در صحبت هايم ، به عنوان دوست ياد ميشود . . .
مطمئن ميشوم كه حقيقی ست ، هر چند كنار هم نباشيم . . .
من برايش سلامتی و شادی آرزو دارم هر كجا كه باشد . . .
♥♥♥ همه شما دوستانم در دنيای مجازی رو دوست دارم ♥♥♥
نظرات شما عزیزان:
شیرین
ساعت12:25---4 بهمن 1391
من دلم میخواهد ساعتی غرق درونم باشم
عاری ازعاطفه ها
تهی از موج وسراب
دورترازرفقا
خالی ازهرفراق
من نه عاشق هستم
ونه محتاج نگاهی که بلغزدبرمن
من دلم تنگ خودم گشته وبس
کاش گاهی مرد بودم
میشدتنهاییم را به خیابان بیاورم
سیگاری دود کنم و نگران نگاه های مردم نباشم
کاش گاهی مرد بودم
میشد شادی ام را به کوچه ها بریزم
باصدای بلندبخندم
وهیچ ماشینی برای سوارکردنم ترمزنکند
کاش...
میشدتنهاییم را به خیابان بیاورم
سیگاری دود کنم و نگران نگاه های مردم نباشم
کاش گاهی مرد بودم
میشد شادی ام را به کوچه ها بریزم
باصدای بلندبخندم
وهیچ ماشینی برای سوارکردنم ترمزنکند
کاش...
دنیا بازیهایت را سرم در آوردی...
گرفتنی ها را گرفتی...
دادنی ها را ندادی...
حسرت ها را کاشتی...
زخم ها را زدی...
دیگر بس است...
چیزی نمانده...
بگذار آسوده بخوابم...
محتاج یک خواب بی بیدارم
برچسبها: