من چشم به راه یک اتفاقم
يك اتفاق ... !!
نه شاکی ام و نه مغرور
فقط در سکوت خودم منتـــــظرم
انتظار...!!
تعویض یا تبدیل نمی خواهم
دلم " تغـییر " می خواهد !
تغـییر... !!
تغییری که درونم را دگرگون کند
عاشق کند ، امیدوار کند،
چیزی که ابدی باشد
و برای یک بار هم که شده
بیشتر از " یک لحظه " دوام داشته باشد !
بيشتراز یک لحظه... !!
با خودم می گویم شاید ....
شاید هنوز وقتش نرسیده
کسی چه میداند
شاید هنوز راه رسیدن را پیدا نکرده است
و تا آن روز فقط از من یک چیز می خواهد ...
باشد ای اتفاق ...!!
گرچه کمی پیرتر شده ام
گرچه كمي نااميدتر شدم
و دیگر مثل آنوقت ها عجیب نیستم
نظرات شما عزیزان:
ولی بد شانسی دستش رو از رو زنگ ور نمیداره...
بدبختی هم که کلید داره هر وقت بخواد رسما میاد تو !
و نه هیچیک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.
برچسبها: